- 09197955515
متخصص حوزههای علوم اجتماعی گفت:بشر در طول تاریخ، آرام آرام، شاهد این بلوغ است که ایمان اخلاقی راستین، پوسته خود را دور میاندازد و ایمان خالص واقعی که به واسطه همان دین یگانه محقق می شود.
به گزارش رسانه خبری صدای جویا از اصفهان، مرضیه حاجی هاشمی متخصص حوزههای علوم اجتماعی با انتشار یادداشتی با عنوان«بلوغ بشر و فرو ریختن پوسته سیاسی دین» به شرح زیر آورده است:
وقتی خشونت و نزاعهایی که ابتنای آن بر باورهای دینی یا تقدیس امور مادی چونان زمین ها و مکان هاست، بالا می گیرد، به حدی که اخلاق و انسانیت را از اساس زیر سوال برده، موجودیت دین را دچار خدشه میکند، این سوال بزرگ، نمایان میشود، چرا دین برای بشریت به جای صلح، آرامش و همزیستی، ستیزهای خونبار، خشونت، قهر و حذف را به ارمغان آورده است؟ برخی در چنین چالشهایی ترجیح میدهند، صورت مسئله را پاک کنند و اذعان کنند، دین امری متعارض با صلح، آزادی و همزیستی بشر است و این است که باید حذف شود.
در میان اندیشههای «کانت» با بخشهای تامل برانگیزی در زمینه ماهیت دین، سیاسی شدن دین، عامل ستیز و خرافه شدن آن از دو منظرگاه الهی و بشری مواجهیم که برخی بر این باورند، بعضی از این اندیشهها بعد از آن جدایی بزرگ دین و سیاست در غرب در پس اندیشههای «هابز»، «لاک» و «روسو» احیای الهیات سیاسی تلقی میشود که پس از بیش از یک قرن، مسیر بازگشت الهیات به مرکز اندیشه سیاسی را میگشاید؛ اما اگر عمیق تر بنگریم، به نظر میرسد، چنین برداشتی را نمیتوان پذیرفت.
میتوان چنین از اندیشههای کانت دریافت که کانت، دین و سیاسی شدن آن و مسیر تاریخی این پدیده الهی _ بشری را در بخشی از آثارش، از منظرگاه و مقصود خدا مورد مداقه قرار میدهد و آن همان جایی است که کانت به گونهای از خدا و موحدان او که به صورت یک قوم مشخص؛ یعنی فرزندان اسرائیل حیات جمعی داشتند، یاد میکند که میتوان دریافت به باور او خدا از ابتدا با ادیان ابراهیمی، قصد این را داشته تا فرزندان ابراهیم بر اساس خیر، حکومت کنند.
گرچه اینها توجیه یک فیلسوف در مورد این است که از اساس ادیان ابراهیمی سیاسی بودند و این خواست الهی بوده است؛ ولی در ادامه تصریح میکند که با توجه به ضعف بشر و به خطا رفتن آنها، حکومت دینی موحدان «از اصول مصرح اخلاقی فاصله گرفت و آنان این اصول را با مناسک موهن و رعایت سختگیرانه و طاقت فرسای قوانین خودسرانه انسان ساز، تزیین کردند». از نظر کانت چنین دینی دیگر ابداً دین محسوب نمیشود. کانت این دین را صرفاً آموزهای سیاسی بر میشمرد، چیزی شبیه آنچه اکنون ایدئولوژی نامیده میشود که خیر و تشخیص آن را انحصاری کرده است، نه مانند خیر عمومی مورد نظر خالق جهان که میتواند، شامل همه افراد بشر، گروهها، فرهنگها، نژادها، اقوام و حتی موجودات فرابشری و شامل همه جهانیان باشد. پیامدهای چنین دینی به زعم کانت میتواند، شامل «تعصب، عرفان، خرافه، جنگهای فرقهای، استبداد و افول فرهنگی» باشد.
کانت بر این باور است، «تنها یک دین وجود دارد؛ اما ممکن است، انواع مختلفی از آیینها وجود داشته باشد». وی در سوی بشری این مسأله استدلال میکند، مردمان تا به طور جمعی در پی «عالیترین خیر» نباشند، این خیر، محقق نمیشود؛ زیرا شر به طور فردی امکان بروز ندارد و در جمع و با افراد دیگر محقق میشود؛ پس خیر اخلاقی نیز از طریق تقلای شخص محقق نمیشود و از آنجا که انسانها برای رهایی از نومیدی به وجود استعلایی خدا نیاز دارند و به دلیل ضعف سرشت انسانی خود و وابستگی روحی به این موجود استعلایی، دوست دارند، تعهداتشان به تحقق خیر به صورت جمعی را به عنوان خدمتی به خدا قلمداد کنند؛ لذا آن را به صورت اجرای جمعی فرامین الهی، عملی میکنند و حکومتی را بر اساس دین برقرار مینماید.
اما چون اصل دین، همان خیر و «ایمان اخلاقی راستین» است و پوسته آن اجتماع دینی و ابعاد سیاسی آن است؛ بنابراین بشر در طول تاریخ، آرام آرام، شاهد این بلوغ است که ایمان اخلاقی راستین، پوسته خود را دور میاندازد و ایمان خالص واقعی که به واسطه همان دین یگانه محقق می شود، جای خود را به انواع آیینهای فرقهای یا سیاسی میدهد و میتوان ادعا کرد که این همان کمال بشر مدنظر دین است.
منتشر شده در تاریخ
منتشر شده در 1403/8/15
منتشر شده در 1403/8/15
منتشر شده در 1403/8/14
منتشر شده در 1403/8/14
منتشر شده در 1403/8/14
منتشر شده در 1403/8/14
منتشر شده در 1403/8/14
منتشر شده در 1403/8/12